رومن گیرشمن
وی در خارکف اکراین در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. به سال ۱۹۱۷ به پاریس نقل مکان کرد تا باستانشناسی و زبانهای باستانی را فراگیرد، تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن، مدرسه تحصیلات عالیه و مدرسه عالیه لووربه پایان رسانید. اولین کار تجربی او زمانی بود که همراه با یک هیئت باستانشناسی فرانسوی به تلو واقع در کشور عراق رفت (۱۹۳۰۰). وی بیشتر به آثار باستانی ایران علاقهمند بود، در سالهای بعد، در راس هیئتی همراه با همسرش، تانیا گیرشمن به ایران آمد و به حفاریهایی در تپه گیان نهاوند، زرامین سفلی، لرستان، اسدآباد، تپه سیلک، بگرام،بیشاپور و شوش پرداخت.

2.jpeg

1.jpeg

3.jpeg

4.jpeg
وی در ۱۹۴۹ سفری به کوههای سختگذر بختیاری کرد و برای نخستین بار در ایران موفق به کشف غاری که مسکن انسانهای عصر نوسنگی بود گردید.
مطالعات وی در چغازنبیل در ۴ جلد چاپ شدهاست. همچنین وی گروه کاوش در جزیره خارگ، ایوان کرخه، و آثار پارتها در مسجد سلیمان خوزستان را سرپرستی کرد.
گیرشمن آثار زیادی در زمینه باستانشناسی، تاریخ، کتیبهها و سکههای ایرانی و افغانستان از خود به یادگار گذاشت و بارها از طرف انجمنهای مختلف از او به خاطر خدمت به فرهنگها تجلیل به عمل آمد. با ۳۰۰ یادداشت و ۲۰ کتاب منتشر شده، گیرشمن پربارترین و مورد توجهترین کارشناس دربارهٔ ایران باستان بود. برخی از تحقیقات وی دربارهٔ شوش هنوز منتشر نشده، اما راهنمای باستانشناسان دیگر مانند هنری گش (Henri Gashee) در مطالعات باستانشناسی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در ایران بودهاست.
از مهمترین آثارش کتاب "ایران از آغاز تا اسلام" است که در ایران توسط دکتر محمد معین در سال ۱۳۳۵ هجری خورشیدی ترجمه شد.
محمد مهریار
زندگینامه محمد مهریار، در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۱۸ در تهران زاده شد. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری تحصیل نمود. وی از سال ۱۳۴۹ فعالیت حرفهای خود را در زمینه آثار تاریخی معماری ایران آغاز کرد و در سال ۱۳۷۹ در سازمان میراث فرهنگی بازنشسته شد. پس از دوران بازنشستگی، مهریار از تلاش دست برنداشت. محمد مهریار فردی بود که مرز باستانشناسی و معماری را در حیطه مطالعات تاریخی برداشت و معماری را در بوته باستانشناسی به مرحله تحلیل رساند. پس از زلزله بم، مهریار تمام نیروی خود را صرف مطالعه و بهینهسازی روند ساماندهی و مرمت آثار آسیب دیده کرد مهریار شناخت عمیقی از فرهنگ و تمدن ایرانزمین داشت. او با میراث فرهنگی سراسر کشور آشنا بود و در تعداد زیادی از بناها، محوطهها، بافتهای فرهنگی و تاریخی کشور مطالعه و تعدادی از این آثار را کاوش باستانشناسانه، حفاظت، مرمت و سازماندهی کرده بود. وی در زمینههای پژوهشهای باستانشناسی صاحبنظر بود، به گونهای که مجوز انجام کاوشهای تخصصی باستانشناسانه را در اختیار داشت. وی که به عنوان ناظر بازسازی ارگ بم فعالیت میکرد، روز شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۳ به تهران عزیمت کرد، پیش از رسیدن به جلسه آمادگی برگزاری همایش «باغهای ایرانی» بر اثر عارضه قلبی درگذشت.
فعالیتها:
معرفی فنی و تخصصی دیوار گرگان و بستر آن
- مسئولیت آزادسازی و سازماندهی و مطالعات تپه هگمتانه
- اجرای کاوشها و پژوهشهای مستقل در تخت سلیمان تکاب
- پژوهش روی پلهای تاریخی خوزستان، ایلام و لرستان و پژوهش اساسی روی «پل دختر» لرستان و ارائه طرح بازسازی لرستان مسئولیت پروژه بزرگ تختجمشید، پاسارگاد و طرح جامع تعمیرات پرستشگاه آناهیتا
تالیفات:
اسناد تصویری شهرهای ایرانی در دوره قاجاریه (به دو زبان فارسی و انگلیسی)
- استوناندو
- نوروز در بیشابور
- نقش معماری در رمز آئینه سفال
- از نخستین ارمغان ساقی
- نخستین خشت
- نخستین پیاله
- فهرست گزارشهای پژوهش، بررسی، کاوش و مقالههای مربوط به سخنرانیها
- ادامه کنکاشها در معبد آناهیتا کنگاور (۱۳۸۳ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری)
علی اكبر سرفراز
علی اكبر سرفراز در سال 1306 ه.ش در همدان به دنیا آمد؛ پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشسرای عالی شد؛ و سال ها در مناطق محروم به تدریس و مبارزه با جهل و بی سوادی پرداخت. شور و اشتیاق روز افزون به دانش اندوزی و نه ثروت اندوزی، ایشان را به تحصیل در رشتۀ باستان شناسی دانشگاه تهران برانگیخت؛ تا پس از دریافت درجۀ كارشناسی ارشد، سرنوشت ایشان با هفت هزار روز در بیابان رقم خورد! سرفراز پویا بود؛ و همین پویش او را به تخصص مرمت ابنیۀ سنگی و موزه داری رهنمون شد. سرفراز سال ها به كاوش و پژوهش های صحرایی پرداخت و حجاب ظلمت را از چهرۀ بسیاری از آثار باستانی ایران بركشید؛ تا در تاریخ ایران، خود تاریخ ساز شود! سرفراز با پیروزی انقلاب اسلامی به مدیریت موزۀ ایران باستان و مركز باستان شناسی وقت منصوب شد و به مدت یك دهه مدیر گروه های باستان شناسی دانشگاه های تهران و تربیت مدرس بود.
سرفراز را همچنین با كاوش هایی چون بیشابور، تنگ چوگان و نیایشگاه مسجد سلیمان می شناسند؛ و نام ایشان بیشتر با باستان شناسی و هنر عهد ساسانی همنشین و مترادف شده است؛ ولیك سرفراز به همان اندازه كه پژوهشگر آثار ساسانیان و یا حتی به واسطۀ كاوش در جزیرۀ خارك و برازجان متخصص عهد هخامنشیان شناخته می شود، از پیشگامان باستان شناسی و هنر عهد ایلخانی است. مطالعات تاریخی عهد ایلخانی در عرصۀ ایران شناسی هر چند با آثار قلمی كسانی چون عباس اقبال، شادروان زریاب خویی و پروفسور منوچهر مرتضوی بنیان نهاده شده است، اما بی هیچ شك و شبهه ای یگانه امتیاز باستان شناسی و تاریخ هنر عهد ایلخانی به علی اكبر سرفراز تعلق دارد! استاد سرفراز در دهۀ 1340 ه.ش هنگامی كه تاریخ پژوهان اولین گام ها در بازنگری تاریخ ایلخانیان و تدوین متون گذشتگان را برمی داشتند، و آن هنگام كه هنوز از مسائل عصر ایلخانیان منوچهر مرتضوی خبری نبود و دونالد نیوتن ویلبر كوهن آمریكایی مطالعات معماری ایلخانی را پوشش عملیات جاسوسی سازمان سیا قرار داده بود و آرتور پوپ دربارۀ مسجد علیشاه با شاید و اما و اگر سخن می گفت تا كسی از راز قاچاق میراث فرهنگی ایران آگاه نشود و یا برتولد اشپولر، پتروشفسكی، برناووسكی، مینورسكی و آن لمبتن هنوز تاریخ ایلخانیان را نه از شواهد باستان شناختی، كه از صفحات تاریخ برمی كشیدند و از عرضۀ تزهای تاریخی گرفتار در دور تسلسل فراتر نمی رفتند، رصد خانۀ مراغه را كاوش كرد؛ تا به ایران شناسان نیك بفهماند كه باستان شناسی یعنی ارتباط مستقیم با تاریخ؛ و تاریخ نه بر مبنای اوراق تاریخی، كه بر بنیان شواهد ملموس مادی تحریر و تفهیم می شود! از هفت اثر و مجموعۀ تاریخی شكوهمند به جای مانده از تمدن ایران عهد ایلخانی، چهار اثر تخت سلیمان، رصد خانۀ مراغه، ارك علیشاه و ربع رشیدی تبریز را علی اكبر سرفراز كاوش و معرفی كرده است؛ كما این كه به گفتۀ آكادمیسین جعفر غیاثی، استاد كرسی معماری و تاریخ هنر آكادمی علوم آذربایجان، ایشان در موضوع دو اثر دیگر یعنی مجموعۀ شروانشاهان باكو و گنبد سلطانیه در نزدیكی زنجان صاحب نظر اند؛ و در این میان تنها شنب غازان یا همان غازانیه هنوز در دل تبریز كهنسال مدفون بوده و از انظار غایب است!
پس از كاوش رصد خانۀ مراغه و پدیدار كردن تأسیسات یكی از حوزات اربعۀ علمی ایران در آذربایجان عهد ایلخانی، بنا به قول پروفسور منوچهر مرتضوی، استاد سرفراز به سوی ارك علیشاه تبریز رفت تا آن را از مسجد علیشاه تبریزی بازشناسد؛ بزرگترین مسجد در تاریخ معماری جهان اسلام. سرفراز در سال 1350 ه.ش با كاوش ارك علیشاه تبریز دریافت كه این بزرگترین طاق بند تمامی اعصار تاریخ معماری جهان، بازمانده های همان مسجد علیشاه نیست؛ و در این باره ایران شناس نمایانی چون دونالد ویلبر و آرتور پوپ، كه در كسوت ایران شناسی و باستان شناسی جاسوسی می كردند، راه ناصواب رفته اند! ارك علیشاه تبریز بازمانده های طاقی بلند است كه پاكار قوس آن از ارتفاع 36 متری آغاز می شد و از الحاق دو بنای متفاوت شكل گرفته است كه هرگز در سمت و سوی قبله دیوار محراب نداشته است. كشف حقیقت و عرضۀ صورت درست پدیده های باستانی خود پدیده ای كم نظیر در دانش باستان شناسی است؛ و علی اكبر سرفراز با كاوش ارك تبریز نه فرا پدیده ها، بلكه پدیده ها را دریافت. ولفرام كلایس در مقاله ای كه در نشریۀ AMI منتشر كرده، بدین حقیقت معترف است! تخت سلیمان از دیگر كاوش های آثار عهد ایلخانی است؛ كه كتاب آن با سرمایۀ مادی و حمایت معنوی دانشگاه تبریز (آذرآبادگان سابق) برای اولین بار در سال 1347 ه.ش منتشر شد؛ و در همان سال در فهرست منابع درسی آكادمی علوم آذربایجان قرار گرفت. در اینجا علی اكبر سرفراز توانست دو چهرۀ متفاوت از تخصص باستان شناختی خویش را همزمان و موازی با یكدیگر به نمایش گذارد؛ یعنی ساسانیان و ایلخانیان! تخت سلیمان در شهرستان تیكان تپۀ استان آذربایجان غربی بازمانده های آثار معماری ساسانی و ایلخانی است.
در عهد ساسانی پیرامون دریاچه ای با بستر آهكی كه در باورهای دینی آن دوران مقدس شمرده می شد و آتش مقدس شاهنشاهی ساسانی و ارتشتاران ایرانی در آنجا نهاده شده بود، بناهایی افراشته بودند. به نظر می رسد كه این آثار در لشكركشی هراكلیوس در اواخر سلطنت خسرو پرویز به آذربایجان ویران و تخریب گردید؛ تا این كه آباقاخان مغول دستور داد تا بر روی همان ویرانه ها كوشك ها و سراهایی با پلان چهار ایوانی بسازند؛ كه مغولان بدان جا ستوریق می گفتند. ربع رشیدی تبریز فصل پایانی كاوش ها و مطالعات ایلخانی استاد سرفراز پیش از بازنشستگی است. در سال 1358 سرفراز به مدت یك فصل در ویرانه های محلۀ یوسف آباد تبریز كه آنجا را شادروان حاج حسین نخجوانی خرابه های ربع رشیدی پنداشته و ثبت كرده بود، كاوش كرد. هر چند كه عده ای مالیخولیا زده بی آن كه روش كاوش بدانند هنوز در میان زباله ها، ربع رشیدی ساختۀ ذهن نخجوانی و ویلبر و پوپ را می جویند تا از نمد بیت المال و طرح های ملی برای خود كلاهی ببافند، اما نتایج كاوش های سرفراز نشان داده است كه این ویرانه نه ربع رشیدی، كه قلعۀ رشیدی است! بیش از دو دهه پژوهش های میدانی، تألیف ده ها مقالۀ علمی و كتاب و تربیت صدها دانشجوی باستان شناسی، كه هم اینك بسیاری از ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه ها و مراكز پژوهشی اند، علی اكبر سرفراز را یكی از چهره های درخشان و ماندگار ایران شناسی كرده است؛ كه امتیاز پیشگامی در مطالعات عهد ایلخانی به ایشان اختصاص دارد.
مصیب امیری

1.jpeg

2.jpeg

3.jpeg
مصیب امیری : عضو هیات علمی رسمی پژوهشگاه
سوابق تحصیلی:
دوره کارشناسی در رشته باستان شناسی دانشگاه تهران سال 1369-1365 در دوره کارشناسی جزودانشجویان ممتاز دانشگاه تهران بوده و لوح تقدیر از ریاست محترم جمهور دریافت نموده ام . ·دوره کارشناسی ارشد در رشته باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس سال 1369 – 1373 که علاوه بر مدرک فوق لیسانس دارای مدرک صلاحیت مدرسی از دانشگاه مذکور می باشد . ·فارغ التحصیل دوره دکتری باستان شناسی از دانشگاه تربیت مدرس سال 1391
سوابق علمی پژوهشی:
شرکت در هیات حفاری وکاوش ارگ بم کرمان بمدت 4 ماه ·سرپرست هیات بررسی و شناسایی آثار کوه رحمت تخت جمشید ·سرپرست هیات بررسی و شناسایی آثار شهرستان لامرد ·سرپرست هیات تعیین حریم شهر تاریخی استخر ·سرپرست هیات تعیین حریم شهر تاریخی گور فیروز آباد ·سرپرست هیات تعیین حریم کاخ سروستان ·سرپرست هیات تعیین حریم قصر ابونصر شیراز ·سرپرست هیات کاوش کاخ ساسالنی فیروز آباد (آتشکده) در دو فصل ·معاون هیات کاوش شهر تاریخی بیشاپور در سه فصل ·سابقه تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در رشته باستان شناسی ·سابقه تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت در رشته باستان شناسی ·تدریس در دانشگاه ارم شیراز ·سرپرست هیات کاوش نجات بخشی سد سیمره در دو فصل ·سرپرست هیات کاوش بیشاپور سه فصل
تالیفات و انتشارات:
· تالیف جزوه درسی جهت تدریس در دانشگاه با عنوان حفاظت آثار باستانی · تالیف جزوه درسی جهت تدریس در دانشگاه با عنوان حفاظت اشیاء تاریخی · تالیف جزوه درسی جهت تدریس در دانشگاه با عنوان انسان شناسی فرهنگی · تالیف جزوه درسی جهت تدریس در دانشگاه با عنوان تاریخچه علم باستان شناسی · تالیف جزوه درسی جهت تدریس در دانشگاه با عنوان موزه داری · چاپ مقاله در مجله فارس شناخت · چاپ مقاله در مجله اثر با عنوان قدیمی ترین آثار دوره پارینه سنگی جلگه مرودشت · چاپ مقاله در مجله میراث پارس تحت عنوان نقش تیمور(پل آبگینه) کازرون · ارائه مقاله در سمینار فارس شناختی تحت عنوان شهر استخر در گذر زمان و چاپ آن در خلاصه مقالات سمینار · چاپ مقاله در مجله میراث پارس تحت عنوان قدیمی ترین آثار استقرار در جلگه مرودشت · تالیف و چاپ کتاب تحت عنوان «آثار پیش از تاریخ جلگه مرودشت» · تالیف و چاپ کتاب تحت عنوان «آثار دشتهای پس کرانه ای خلیج فارس» · ارائه مقاله به دومین کنگره باستان شناسی · ارائه 3 خلاصه مقاله به کنگره باستان شناسی سال 91 تهران · چاپ مقاله با عنوان گونه شناسی سفالهای فصل نهم کاوش بیشاپور در مجله علمی پژوهشی دانشگاه تهران
فعالیتهای مدیریتی و اجرایی:
مدیریت مجموعه جهانی تخت جمشید و پاسارگاد از سال 1374 تا 1381 · معاون پژوهش اداره کل میراث فرهنگی فارس همزمان با مسئولیت مجموعه جهانی تخت جمشید و پاسارگاد · مدیریت پروژه (پایگاه پژوهشی بیشاپور)از سال 1382 تاکنون · معاونت حفظ و احیاء سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی وگردشگری فارس 88-84 · سرپرست سازمان میراث فرهنگی ،صنایع دستی وگردشگری استان فارس سال 1385 مدیر کل میراث فرهنگی ،صنایع دستی و گردشگری فارس از سال 92 تاکنون
ناصر نوروز زاده چگینی

1.jpeg

2.jpeg

5.jpeg

3.jpeg

4.jpeg
ناصر نوروز زاده چگینی متولد ۱۳۳۲ – قزوین ۱۳۵۵ - كارشناس باستان شناسی از دانشگاه تهران ۱۳۵۶ - آغاز تحصیلات تكمیلی در انگلستان ۱۳۵۹ - بازگشت به ایران ۱۳۶۱ - موزه دار بخش اسلامی موزه ملی ۱۳۷۳ - مدیر پژوهشهای باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی مدرس گروه باستان شناسی دانشگاه تهران انجام كاوشهای باستان شناسی در نواحی باستانی كشور چگینی در سال ۱۳۳۲ در قزوین متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در قزوین با قبولی در رشته باستان شناسی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۰ به تهران آمد و در سال ۱۳۵۵ موفق به اخذ مدرك كارشناسی این رشته شد. در سال ۱۳۵۶ برای ادامه تحصیل در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی وابسته به دانشگاه تهران به انگلستان رفت اما اوضاع سیاسی ایران كه مصادف با پیروزی انقلاب بود، او را بر آن داشت تا به میهن خویش بازگردد و در امر آموزش كشور خود سهیم باشد. چگینی سال ۱۳۶۱ به استخدام موزه ملی به عنوان مسؤول بخش تاریخی و لرستان درآمد و پس از آن با عنوان موزه دار بخش تاریخی به مدت هشت سال به این كار مشغول بود. در سال ۱۳۷۳ به سمت مدیر پژوهشهای باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی منسوب شد و در پی آن با پژوهشكده شدن این بخش در سازمان با همین سمت ادامه كار داد. او اولین رئیس پژوهشكده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی است كه تا اواخر سال ۷۹ این سمت را برعهده داشت و همچنان نیز به عنوان كارشناس بخش تاریخی در این بخش مسؤولیتهایی برعهده دارد. ا آغاز دهه ۷۰ و بیشتر شدن مسؤولیتهای اداری هر چند كار آموزش را به صورت تدریس رها كرد اما همچنان راهنمای دانشجویان در پایان نامه های تحصیلی و مشاوره های آنان بود.
در حال حاضر اما تدریس بررسیهای دوره اشكانی و ساسانی و مهر و سكه در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس در دانشگاه های تهران، الزهرا، هنر اصفهان و تربیت مدرس برعهده اوست.او هنگامی كه در موزه ملی مشغول بود به انجام كارهای میدانی در نواحی مختلف نیز می پرداخت. او فصل بررسی شناسایی در شهرستان الیگودرز و پس از اتمام جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۸ كار مطالعه آثار باستانی سه شهر جنگزده سرپل ذهاب، قصر شیرین و گیلانغرب را برعهده داشت. از دیگر فعالیتهای او می توان به كار كاوش طی دو فصل در بنای معروف چهارقاپی در قصر شیرین، سرپرست هیأت ایرانی پروژه مشترك ایران و آلمان در مطالعات باستان شناسی اریسمان نطنز در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ اشاره كرد ضمن اینكه مدت كوتاهی مسؤولیت بنیاد تخت جمشید بر عهده او بوده است. از كار در پروژه اریسمان سخن می گوید كه تا چه حد چگونگی استعمال فلز، كشف فلز، تكنولوژی موجود و بهره مندی جوامع انسانی از این ماده مورد علاقه اش بوده است.
كار در زیرساختهای بنیادین فرهنگ ایرانی و بحثهای راهبردی در روشن كردن گذشته انسانها از اهمیت بسیاری برخوردار است و همواره از سوی مسؤولان و دیگر پژوهشگران باید مورد توجه قرار گیرد. توضیح می دهد كه در این حفاریها یك شهرك صنعتی متعلق به آغاز دوره شهرنشینی در فلات ایران یافت شد كه به تولید انبوه فلز می پرداخته اند، بر اهمیت بیشاپور به عنوان یكی از پروژه های اصلی باستان شناسی در كشور تأكید می كند پس از انقلاب در حالیكه چندین سال از راكد بودن پژوهشهای میدانی می گذشت، چگینی مدیریت پژوهشهای باستان شناسی را به عهده گرفت. تا به گفته خودش بتواند نقش تأثیرگذار در این روند و رونق دوباره این امر را داشته باشد. «در مقطع سالهای ۷۳ به بعد امكانات مناسبی به وجود آمد تا بتوانیم مطالعات باستان شناسی را بار دیگر احیا كنیم.» چگینی نقش عمده ای در آغاز بسیاری از فعالیتهای مرتبط با باستان شناسی كشور طی سالهای مدیریتش داشته است. به جریان انداختن اعتبارات محوطه های كاوش شده قبل از انقلاب كه مدتها متوقف مانده بود و وارد كردن آنها در سیستم اداری، در پی آن حفاری محوطه های جدید باستانی، گسترش استفاده از نیروی انسانی در كارها، دعوت از باستان شناسان برجسته خارج از ایران، امكان ارتباط با دانشگاه های داخلی و مراكز پژوهشی باستان شناسی در كشور و استفاده از نیروهای دانشجویی در كاوشها از جمله این فعالیتهاست. در دوران مدیریت او بود كه گروه های دانشجویی به صورت غیر رسمی و رسمی وارد كارهای میدانی شدند و به این ترتیب ارتباط بین دانشگاهها و سازمان میراث فرهنگی در امر باستان شناسی شكل گرفت.
پیش از این دانشجویان تنها در پروژه های دانشگاهی شركت كرده و تجربه كار میدانی به صورت جدی را نداشتند. با استفاده از نیروهای بیرون سازمان و فراهم شدن امكانات اولیه برای همكاریهای بین المللی با محققین خارج از كشور مكانهای جدید بسیاری مورد حفاری قرار گرفت و چشم انداز جدیدی از تاریخ، فرهنگ و هنر ایران را بر روی همگان باز كرد. همچنان این كاوشها ادامه دارد و هر روزه مسائل جدیدی را در حوزه باستان شناسی مطرح می كند. اطلاعات تازه از تپه ازبكی، شهر سوخته، هفت تپه، سیلك، بسطام، مسجد كبود، بندیان دره گز، قلعه هرمز، جزیره های كیش و قشم، بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، تپه واوان، قمرود، ایذه، نارنج قلعه همگی مرهون تلاشهای باستان شناسانی برجسته است كه راه جدیدی در این خصوص آغاز كرده اند. از این سالها (دهه ۷۰) جهش در بخش دیدگاه و آموزش توسعه امكانات و بهره گیری از نیروی انسانی متخصص همكاری با مؤسسات داخلی زیر ساختی برای توسعه فعالیتهای باستان شناسی بود.
او از محضر اساتیدی چون دكتر نگهبان كه خود آن را ماندگارترین چهره باستان شناسی ایران می داند، دكتر پرویز ورجاوند، دكتر كیانی، سیمین دانشور بهره برده و وجود اساتیدی مانند دكتر زرین كوب، پالیزی و ستوده را در انتخاب راه و روش تحصیل و زندگیش بسیار تأثیرگذار می داند. خدماتش را بر تحصیلاتش ارجح می داند و می گوید كه از سهیم بودن در حوزه آموزش در كشورش بسیار خرسند و خوشحال است. چگینی جزو تعداد افرادی است كه بنیانگذار مجله باستان شناسی تاریخ به مثابه اولین نشریه علمی در این رشته از كشور است. او عضو مكاتبه ای مؤسسه باستان شناسی آلمان نیز هست. تمامی تحقیقات و حاصل مطالعات او در قالب مقاله های بسیار منتشر شده اما كتابی در این خصوص تألیف نكرده است. می گوید كه «تا وقتی زنده ام تمام نیرویم را به جهت آموزش نیروهای جوان كشور به خصوص در دانشگاه تهران به كار می گیرم.» و بعد تأكید می كند «اگر جوانهایی مطمئن ساختیم، می توانیم به آینده ای روشن دل ببیندیم.»